تسخیر انسان (قرآن)خداوند در آیاتی تسخیر انسان را به دست انسان را تایید نموده و آنرا در راستای منافع اجتماعی دانسته است. ۱ - تسخیر انسان و گردش نظام اجتماعیتسخیر برخی انسانها به دست برخی دیگر، در جهت گردش نظام اجتماعی و بهره وری انسانها از نیروی خدماتی یکدیگرمی باشد. ... نحن قسمنا بینهم معیشتهم فی الحیوة الدنیا ورفعنا بعضهم فوق بعض درجـت لیتخذ بعضهم بعضـا سخریـا.. آیا آنان رحمت پروردگارت را تقسیم میکنند؟! ما معیشت آنها را در حیات دنیا در میانشان تقسیم کردیم و بعضی را بر بعضی برتری دادیم تا یکدیگر را مسخر کرده (و با هم تعاون نمایند) و رحمت پروردگارت از تمام آنچه جمع آوری میکنند بهتر است! «سخری» به کسی گویند که مقهور گشته و با اراده خود رام و مطیع شده است مقصود از «تسخیر» در آیه شریفه، استخدام و به کار گرفتن برخی انسانها از سوی برخی دیگر است، به گونهای که هر یک از آنها از کار و تخصص دیگری بهره مند شوند و بدین شکل، نظام اجتماعی آنان به گردش در آمده، سامان یابد. ۲ - خاستگاه تسخیر انسانتسخیر برخی انسانها به دست برخی دیگر، برخاسته از تفاوت سطح معیشت و جایگاه اجتماعی آنان است. ... نحن قسمنا بینهم معیشتهم فی الحیوة الدنیا ورفعنا بعضهم فوق بعض درجـت لیتخذ بعضهم بعضـا سخریـا.. ما معیشت آنها را در حیات دنیا در میانشان تقسیم کردیم و بعضی را بر بعضی برتری دادیم ۳ - مراد از تسخیر انسانچگونه قرآن استخدام و تسخیر انسان را به وسیله انسان امضا کرده؟، آیا این قابل قبول نظام طبقاتی اقتصادی (طبقه استثمار کننده و استثمار شونده) نیست. پاسخ این سؤال با دقت در متن آیه روشن میشود: کسانی که چنین ایرادی میکنند تصورشان این است که مفهوم آیه چنین است که گروه معینی از بشر گروه دیگری را مسخر خود سازد، آنهم تسخیر به معنی بهره کشی کردن ظالمانه، در حالی که مطلب چنین نیست بلکه منظور استخدام عمومی مردم نسبت به یکدیگر است، به این معنی که هر گروهی امکانات و استعدادها و آمادگیهای خاصی دارند که در یک رشته از مسائل زندگی میتوانند فعالیت کنند، طبعا خدمات آنها در آن رشته در اختیار دیگران قرار میگیرد، همانگونه که خدمات دیگران در رشتههای دیگر در اختیار آنها قرار میگیرد، خلاصه استخدامی است متقابل، و خدمتی است طرفینی، و به تعبیر دیگر هدف تعاون در امر زندگی است و نه چیز دیگر. ناگفته پیداست که اگر همه انسانها از نظر هوش، و استعداد روحی و جسمی، یکسان باشند هرگز نظامات اجتماعی سامان نمییابد، همانگونه که اگر سلولهای تن انسان از نظر ساختمان و ظرافت و مقاومت همه شبیه هم بودند نظام جسم انسان مختل میشد، سلولهای بسیار محکم استخوان پاشنه پا کجا و سلولهای ظریف شبکه چشم کجا؟، هر کدام از این دو ماموریتی دارند که بر طبق آن ساخته شدهاند. مثال زندهای که برای این موضوع میتوان گفت همان استخدام متقابلی است که در دستگاه تنفس، و گردش خون، و تغذیه، و سایر دستگاههای بدن انسان است که مصداق روشن" لیتخذ بعضهم بعضا سخریا" است (منتها در شعاع فعالیتهای داخلی بدن) آیا چنین تسخیری میتواند اشکال داشته باشد؟!. و اگر گفته شود جمله" رفعنا بعضهم فوق بعض درجات" دلیل بر عدم عدالت اجتماعی است، میگوئیم این در صورتی است که" عدالت" به معنی"مساوات" تفسیر شود، در حالی که حقیقت عدالت آن است که هر چیز در یک سازمان در جای خود قرار گیرد، آیا وجود سلسله مراتب در یک لشکر یا یک سازمان اداری، و یک کشور دلیل بر وجود ظلم در آن دستگاه است. ممکن است افرادی در مقام شعار کلمه" مساوات" را بدون توجه به مفهوم واقعی آن در همه جا به کار برند، ولی در عمل هرگز نظم بدون تفاوتها امکان پذیر نیست، اما هرگز وجود این تفاوتها نباید بهانهای برای استثمار انسان به وسیله انسان گردد، همه باید آزاد باشند که نیروهای خلاق خود را به کار گیرند و نبوغ خود را شکوفا سازند و از نتائج فعالیتهای خود بی کم و کاست بهره گیرند، و در مورد نارساییها باید آنها که قدرت دارند برای بر طرف ساختن آن بکوشند. ۴ - پانویس۵ - منبعمرکز فرهنگ و معارف قرآن، فرهنگ قرآن، ج۸، ص۸۲، برگرفته از مقاله «تسخیر انسان». |